روزهاي شلوغ زندگي
امروز نيليا 11 ماهه مي شه و من از برنامه هايي كه براش در نظر داشتم كلي عقبم.چند وقته زندگيمون يه سير ثابتو طي ميكنه و اين اصلا دلخواه من نيست. صبح تا ظهر ميريم سركار ظهر كه برميگرديم،همه با هم (خونواده من) نهار ميخوريم استراحت ميكنيم بعد ما سه تايي ميريم خونه بابابزرگ نيليا (خونه پدرشوهرم) شب هم ميريم خونه خودمون براي روز بعد آماده مي شيم و 12 ميخوابيم و بعد روز بعد همين طور.خيلي وقته فاصله افتاده بين من و دوستان،آشنايان قديمي،خيابونا،بازار كه ديگه نگو ،پارك،آخ سفر ،آخ آخ 2ساعت خواب راحت و .... فقط به خودم ميگم صبر كن همه چي به روال عادي برميگرده .الان جاي همه شونو يه لبخند ساده و شيرين نيليا پر مي كنه. وقتي مي بينم 2 خونواده با وجودش ان...
نویسنده :
مامان ثريا
10:33